مهدی از ریا و خودنمایی تهی بود. اهل فخر فروشی و به اصطلاح کلاس گذاشتن اصلا نبود. ساده لباس می پوشید، ساده زندگی می کرد، ساده و بی تکلف صحبت می کرد و همواره همه را به بسیجی بودن و با خدا بودن تشویق می کرد. اصلا اهل دروغ گفتن نبود و با صداقتش مرا مجذوب خودش می کرد. با قاطعیت می گویم که بنده در طول این مدت حدود 15 سال آشنایی، ذره ای ریا در رفتار این بزرگوار ندیدم.
اوایل یک ماشین آر.دی قدیمی و کارکرده و بعد از آن یک پراید مستعمل داشت. اما نه تنها همیشه شاد و بانشاط بود بلکه بقیه دوستان و نزدیکان با هم صحبتی با ایشان شاد و سرزنده می شدند. چون طبع شعر سرایی نیز داشت لذا به هر مناسبت و برنامه ای که پیش می آمد شعری با مضمون طنز می گفت و خودش می خواند و جو را عوض می کرد.
ارتباطات بین ما فقط از نوع ارتباط کاری نبود. بلکه بیشتر از آن که کاری باشد، ارتباط دوستی و معنوی و بعدها خانوادگی بود. یک سری جلسات و هیئات بصورت دوره ای و مناسبتی در منزل هایمان داشتیم که حاج مهدی و شهید عشریه مداح و روضه خوان ما بودند که متأسفانه بعد از شهادت ایشان تعطیل شده است. شهید مهدی بسیار به روضه حضرت زینب و رقیه حساس بود. در ایام فاطمیه و غیر آن با ذکر مادر مادرش امان ما را می برید.
حاج مهدی علاوه بر مداحی در هیئات به عنوان میاندار و با همان زیرپیراهن مشکی همیشگی اش بصورت جدی و فعال میانداری می کرد.
اگر بحث و جدل و یا ناراحتی بین دوستان یا همکاران پیش می آمد حاج مهدی اگر در جریان بود همواره سعی می کرد تا اختلافات موجود را با شوخی و خنده و نهایتا نصیحت دوطرف حل کند. و یا اگر خدای ناکرده محل غیبتی پیش می آمد حاج مهدی سعی می کرد بحث را عوض کند.
از ویژگی های بارزی که داشتند این بود که فقط محدود به امورات شغلی و تخصصی خودش نبود. بلکه در زمینه های دیگری نیز فعالیت جدی و مستمر داشت. شهید طهماسبی شب های سه شنبه از ساعت تقریباً 9:30 تا 0300 بعد از نیمه شب در مسجد مقدس جمکران به همراه تعدادی از دوستان و همکاران خدمت بسیار مستمر و فعالی در زمینه جمع آوری نذورات داشتند و در دکه هایی که به همین منظور در محوطه مسجد قرار گرفته بود فعالیت می کرد. همچنین حاج مهدی از داوران تراز اول فوتبال بودند و همواره در کلاس های مربیگری تخصصی که در شهر قم یا خارج از قم برگزار می شد شرکت می کرد. چند بار خودم این دوست عزیز را به کلاس رساندم و به قدری که ایشان حساسیت و نگرانی روی سر وقت رسیدن در این کلاس ها را داشتند تعجب زده می شدم. ایشان در کلاس های ورزشی جودو نیز شرکت فعال داشتند.
به غیر از موارد فوق الذکر حاج مهدی به عنوان “هادی سیاسی” نیز در مرکز فعال بود و در مسائل سیاسی بسیار پیگر و در مباحث سیاسی شرکت می کرد و فوق العاده با بصیرت عمل می نمود. چندی پیش نیز (بعد از شهادت) کارت “هادی سیاسی” ایشان نیز که یکسال قبل مدارکش را داده بود آماده و تحویل خانواده اش شد.
حاج مهدی مربی مهندسی رزمی و تخریب بود و بخاطر علاقه، تجربه و سابقه زیادی که در این رشته داشت به عنوان مسئول کمیته تخریب و انفجارات در مرکز علویون فعالیت داشت. به خاطر مدیریت و اخلاق خوبی که داشت مربیان دیگر تخریب نیز با علاقه با این کمیته همکاری می کردند. بنده به عنوان مربی تاکتیک وقتی حاج مهدی در تمرینات اردوگاهی حضور داشت در کلاس هایم هیچ نگرانی ازین بابت نداشتم و با خیال راحت تمرینات را اجرا می کردم. غیر از دقت عمل در کارش؛ از مواردی که خیلی علاقه داشتم حاج مهدی همواره به عنوان مربی تخریب با بنده همکاری کند، روحیه ابتکار و خلاقیتی بود که در بحث انفجارات و تخریب از خود به خرج می داد و باعث می شد کلاس ها علاوه بر حفظ حداکثر ایمنی و هماهنگی با حداکثر جذابیت و تنوع اجرا شود.
علاوه بر اینکه خودش اهل تحقیق و مطالعه بود، دانشجویان و فراگیران را نیز به این امر تشویق می کرد. در یکی از مواردی که بنده در جریان بودم ایشان با همکاری یکی از فراگیران بصورت ابتکاری و خلاقانه یک دستگاه ریموت کنترل برای انفجارات از راه دور، تهیه کرده بودند و در برخی از دوره ها از آن استفاده می کردند.
حاج مهدی از مربیان تراز اول نقشه خوانی و ناوبری بود. در این زمینه نیز ایشان بسیار با علاقه به تحقیق و تدریس می پرداخت. هر سئوالی هم که در این زمینه برایمان پیش می آمد با سماجت تمام پیگیر حل آن بود و با هوش و ذکاوتی که داشت همیشه آن را حل می کرد. در یک مورد سئولی برایمان پیش آمد که آیا امکان دارد مختصات هایی با واحدهای متفاوت را به یکدیگر تبدیل کرد؟ بعد از تحقیق و پژوهش های زیادی که در این زمینه انجام دادیم نهایتا حاج مهدی موفق به بدست آوردن فرمولی شد که توسط آن امکان تبدیل مختصات قائم الزاویه به مختصات جغرافیایی و بالعکس تا حدی وجود داشت.
در تمامی زمینه های مربیگری اش از مشورت و تبادل اطلاعات با سایر مربیان ابایی نداشت و در کمال تواضع و خالی از غرور برای کسب علم و تجربه تلاش می کرد و بدون هیچ تکلف و غروری، اطلاعات تخصصی اش را در اختیار سایر مربیان قرار می داد.
در زمستان سال 92 بنده به همراه شهید عشریه و شهید طهماسبی در مأموریتی به منظور برگزاری رزمایش دفاع از کوی و برزن به منطقه عسلویه اعزام شدیم. رزمایش به مدت سه روز ادامه داشت. تنها مربی تخریب ما حاج مهدی بود که به علت فشردگی تمرینات و برنامه ها، حاج مهدی مجبور بود همزمان هم انفجارات تمرین عملیات تأخیری که بنده مسئول آن بودم را انجام بدهد و هم انفجارات تمرین عملیات ضدهلی برن را که شهید عشریه مسئول اجرای آن بود را اجرا کند که با توجه به فاصله مکانی و محدودیت وسایل ترابری که وجود داشت بسیار پرزحمت و خسته کننده بود اما حاج مهدی عزیز با کمال علاقه و تلاش این تمرینات را بسیار عالی و باکیفیت انجام دادند.
همه حرفش نماز اول وقت بود. در هر شرایطی نماز اول وقت را بجا می آورد و نسبت به آن حساس بود. یا جماعت و در مسجد یا با خانواده در خانه اقامه می کرد. گاهاً با بچه ها به مسجد می رفت برای نماز جماعت. در مهمانی یا در مسافرت برای برادر کوچکش که طلبه بود سجاده پهن میکرد او امام جماعت میشد و پدر ، اهالی خانه و خودش به او اقتدا می کردند. در کلاس های آموزشی اش به دانشجویان نماز اول وقت را دائماً سفارش می کرد . در اردوهای آموزشی و میدان جنگ نماز اول وقت اولویت او بود.
یاد این حرف افتادم:
《لبیک یا حسین(ع) یعنی #نماز_اول_وقت》
[نقل از پدر بزرگوار شهید]
حاج مهدی در جنگ نرم هم در خط مقدم بود.
مربی شهید مهدی طهماسبی، در عرصه جنگ نرم هم در خط مقدم بود و تلاش زیادی می کرد، دغدغهمند بود شبهات وابهاماتی که در فضای مجازی مطرح می شود، پاسخ بدهد. روزی یکی ازدوستانش درپروفایلش کلمه «کلب الرقیه » رانوشته بود‼️ به او گفت نام پروفایلت راعوض کن. مانباید باعث وهن شیعه شویم و بهانه به دست وهابیت بدهیم.
تخریب رشته ایست که آدم رو به خدا نزدیک میکنه. یکی از دلایل قرب الی الله این شهید، TNT و C4 بوده. کاش همه تخریب چیا اینطور باشن.
روحش شاد ویادش گرامی باد..واقعا ازته دل و عاشقانه مداحی کرد
انشاءالله ادامه دهنده راهش باشیم…
روحش شاد و یادش گرامی
انشاءالله مورد شفاعت این شهید والامقام قرار بگیریم و ادامه دهنده راهشون باشیم.