فرزندان عزيزم زهرا خانم، زينب جان و معصومه شيرين زبان:
عزيزانم! پدرتان تمام تلاش خود را به عمل آورد تا نمونه يك پدر خوب باشد. اما به خوبي مي داند كه نتوانست به هدف خود نايل آيد. بدانيد هميشه شما را دوست داشت و عاشقتان بود. به شما وصيت ميكنم جز در راه دين مبين اسلام و ولايت (در قول و فعل) قدم مگذاريد و خود را ارزان مفروشيد و آيه شريفه 22 سوره مباركه ابراهيم[1] را همواره مدنظر داشته باشيد.
قرآن را سرلوحه زندگي خود قرار دهيد (چرا كه قرآن هديهي خداوند سبحان به ما و كتاب قانون زندگي ماست و تأمين كننده سعادت دنيا و آخرتمان) و شهادت در راه خدا را آرزويتان.
مجالس اهل بيت علیهم السلام را جدي بگيريد (چه ميلادهاي نوراني و چه شهادتها) و توشه آخرت خود را از اين مجالس به ويژه مجالس سوگواري حضرت اباعبدالله الحسين علیه السلام و شهداي كربلا علیهم السلام و اسارت عمه سادات خانم زينب سلام الله علیها فراهم آوريد و بدانيد كه بهشت حقيقي را ميتوانيد در همين مجالس جست و جو كنيد.
حسين گونه و زينب وار زندگي كنيد و با همين حال به ديدار خدايتان برويد. ذكر و ياد مولايمان حضرت بقيهالله ارواحنافداه را هرگز فراموش نكنيد و توسل به مادر سادات خانم زهراي اطهر سلام الله علیها را كار هر روزتان قرار دهيد. نيكي به مادرتان را فراموش نكنيد. او براي استحكام خانواده و تربيت شما خون دلها خورد و استقامتها كرد.
پدر و مادر عزيزم:
خوب مي دانم در راه رشد و تعالي اين فرزند ناخلف خود هيچ كوتاهي نكرديد و تمام تلاش خود را به كار بستيد و از اين بابت از شما تشكر مي كنم. از خداوند سبحان تقاضا دارم شما را با صالحان محشور گرداند.
بدانيد از زماني كه احساس كردم در راه حفظ بنيان خانواده و تربيت فرزندان از هيچ كوششي دريغ نداريد و از طرفي نيز شلاق زمانه و رنج هاي روزگار كارتان را سخت تر كرده است، تمام تلاش خويش را به كار بستم تا باري از دوش خانواده بردارم نه اينكه خود باري سنگين بر دوش شما باشم. نميدانم چقدر توانستم در اين امر موفق باشم.
پدر و مادر عزيزم اگر كوتاهي در انجام وظايف داشتم كه ميدانم داشتم مرا ببخشيد و از تقصيراتم بگذريد، در همه حال به دعاي خير شما محتاجم؛ خواهشمندم از اين فرزند نابكار دريغ مداريد. همچنان در راه قرآن و اهلبيت علیهم السلام به پيش برويد تا عاقبت به خير باشيد.
به همه كساني كه از طريق این نوشتار صدايم را مي شنوند وصيت ميكنم حول محور قرآن، نبوت و ولايت، اتحاد خود را حفظ نمايند تا نگذارند دشمن زبون با استفاده از منافقين داخلي (همانها كه از همان ابتدا به دنبال خزيدن در آغوش استكبار بودند و فتنه 88 را به وجود آورند و به وجود آورنده فتنه هاي آينده نيز خواهند بود) فكر تعدي به ايران اسلامي را به خود راه دهد.
پس از شهادتم مرا با كفني كه از عتبات عاليات خريدهام كفن كنيد (به احتمال زياد خمس آن را دادهام ولي محض احتياط بازهم پرداخت شود) هميشه دوست داشتم زير پاي شهداي شهرستان نكا دفن شوم، اگر پدر و مادرم و همسرم مخالفتي ندارند و آنها را به رنج و تعب نمياندازد، مرا در آنجا دفن كنيد.
خدايا…
اين ناچيز درگاهت دوستت دارد و عاشقانه تو را مي پرستد. اگر عُلقهاي به دنيا و زن و فرزند دارد فقط به خاطر توست و تو را و محبت تو را در آنها مي بيند. تو خود بهتر از هركس ديگري ميشناسيام؛ در اعماق وجودم، با تمام خطاهايم تو را ميخواهم و تو را دوست دارم و ديگر هيچ.
مشتاقانه در آرزوي وصالت هستم. تلخي حضور در دنيا، اميد به شيريني وصلت برايم قابل تحمل مي كند. منتظرم تا نظر مباركت بر این افتد كه اين حقير را از اين زندان برهاني و به سراي ملكوتم ببري و در جوارت بارم دهي.
نمي گويم خالصانه، فقط و فقط به عشق تو زيستم اما تلاشم اين بود تا اينگونه باشم و در تمام اعمالم رضايت تو را مدنظر داشته باشم، اما در بسياري از موارد هواي نفس بر من غالب شد و از اين بابت عذر ميخواهم.
خداي مهربانم به كمكت نيازمندم، خوب ميداني كه دشمن قوي هست و قدر؛ و براي مبارزه با او به همراهي تو نياز دارم، پس كمك كن و مگذار خود را در اعمالم شريك كند و اخلاص را از من بربايد؛ به تو توكل مي كنم و تو را بهترين ياور مي دانم.
خدايا كمي عقل و كوچكي مرا مبين، بزرگواري عظمت و عفو و گذشت خويش را ببين. خدايا همه مي گويند رفيق بيكلك مادر ولي اين حقير مسكين مي گويد رفيق بي كلك خدا.
مولايم همواره تو را رفيق خويش دانستم و مهربان تر از مادر؛ گرچه بي وفايي هم كردم ولي از تو مي خواهم بر اين بنده حقيرت به نظر عفو بنگري و او را ببخشي و او را با آقايش محمد صلی الله علیه وآله وسلم و خانم زهرا سلام الله علیها، مولايش علیهالسلام و فرزندان طاهرش علیهم السلام محشور گرداني. سرورم بقيه الله الاعظم ارواحنافداه را سلامت بداري و در فرجش تعجيل بفرمايي.
مولايم به كمتر از شهادت راضي نمیشوم. تو به خدايی خود نگاه كن نه به بيچارگی اين مسكين؛ پس به حق حسين شهيد علیهالسلام؛ دعايم را مستجاب فرما و به حق زهرای شهيده سلام اللهعلیها خواستهام برآورده كن.
[1] (وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ؛
و چون حکم (قیامت) به پایان رسید (و اهل بهشت از اهل دوزخ جدا شدند) در آن حال شیطان (برای نکوهش و تمسخر کافران) گوید:
خدا به شما به حق و راستی وعده داد و من به خلاف حقیقت شما را وعده دادم و خلف وعده کردم و بر شما (برای وعده دروغ خود) هیچ حجت و دلیل قاطعی نیاوردم و تنها شما را فراخواندم و شما اجابتم کردید، پس (امروز شما ابلهان که سخن بیدلیل مرا پذیرفتید) مرا ملامت مکنید بلکه نفس (پر طمع) خود را ملامت کنید، که امروز نه من فریادرس شما خواهم بود و نه شما فریادرس من توانید بود، من به شرکی که شما به (اغوای) من آوردید معتقد نیستم، آری (در این روز) ستمکاران عالم را عذابی دردناک خواهد بود.)